راهی به سوی آزادی شعر هشتم
غرب غدار و مکار میخواهد
چنگال آلوده خود را به سوی شرق ببرد.
خمینی به پیش مینگریست
و شرق و غرب را مطالعه میکرد.
او میدید که شیطان میخواهد
در روسیه نفوذ کند تا خورشید سحرگاهی روسی را
خاموش کرده و ملت را اسیر خود کند.
خمینی، این حکیم بزرگ،
نامهای به روسیه نوشت
نصیحتهای نیکی بیان کرد
که چطور باید در جریان ویرانی گذشتهها
از افتادن به دام وحشتناک اجتناب کرد.
امام به روسیه برای گورباچف نامه نوشت
امام هشدار میداد که اخلاق اساس همه چیز است.
او حتماً میتوانست پیشبینی کند که
موج فساد و دروغ بر کشور من، روسیه، بلند خواهد شد.
او در نامهای برای روسیه به گورباچف
صادقانه هشدار داده بود
که درها را برای آمریکا باز نکند،
و از ارتکاب اشتباهات جدید اجتناب کند.
ولی درها را باز کردند،
حیلههای شیطان بر سر کشور سرازیر شد،
دلار به خدای عدهای از مردم تبدیل شد
ولی وجدان فراموش شد.
امام همه انسانها را برادران ایمانی خواند.
او اعتقاد داشت که روزی از همه روشنتر فرا خواهد رسید،
که جهان احیا شده و مردم برابر و برادر شوند
و به روی همدیگر لبخند بزنند
و بی پرده با هم صحبت کنند. جهان آزاد، جهان خوشبختی است.
باید همه چهرههای استبداد را برای همیشه فراموش کرد،
تا فقیرترین شخص دوباره «انسان» شود.
قرن بیستم سپری شد. امام با اعتبار
و با کتاب خود، با سطور «وصیت نامه»
ثابت کرد که ایثار در راه میهن به هدر نمیرود.
جان در عشق به میهن و با پاره کردن
زنجیر ظلم، نجات مییابد.
او توصیه میکرد که حقیقت بدون توجه به غرب
جستجو شود. افتادن به چنگ شیطان آسان است.
ولی در قرن 21 آمریکا فقرا و ثروتمندان را
به بازار مکاره فساد کشانده است.
امام مواظب خود نبود، قلب جریحه دار او
برای کمک به همه، به پیر و جوان، تلاش میکرد.
او در همه چیز زاهد بود، همه چیز خو د را به فقرا میداد.
هر کس در ایران خانه متواضعانه او را میشناخت.
ساعت رسید و الله او را فراخواند
گریه تلخ همگان یک صدا بود. ایران گریه کنان فریاد میزد.
یک اقیانوس از انسانها دنبال تابوت او حرکت میکرد،
او برای ملت خود خدا، پیغمبر، پدر ومرشد بود.
شهرها و روستاها میگریستند، پیر و جوان اشک میریختند.
در آن روز ایران مانند باغ گل نداده، پژمرده بود،
بلبلها ساکت شدند و ماه میگریست.
ولی کلمات جاویدان او در قلب هر کس زنده بود.
امام رفت. مکتب او باقی ماند.
شاگردان با وفای او
اختلافات شخصی خود را کنار گذاشته و از خستگی رها شده،
ایران را در مسیر مستقیم به پیش بردند.
این راه حقیقت، راه ایمان به خدا است.
وقتی روح پاک است، کار هم پاک است.
خورشید حقیقت در شرق طلوع میکند،
و حقیقت، قلوب را گرم میکند.
امام برای جهان
وصیت نامه پر از پیش بینیها را باقی گذاشت.
بخشی از جان و قلب
و خرد او در این نوشتههاست.
این نوشتهها زیر گرد و غبار نخواهند رفت،
تاریخ آنها را به کام خود نخواهد برد،
امام فیلسوف بود،
شاعر بزرگی بود.
حکیم بزرگی بود،
هر ملتی با خواندن
آثار او میفهمد
که خمینی نابغه بود.
امام در غیبت هم حاضر است،
او برای مردم مانند پیغمبر لایزالی است.
او خردمندی با رفتار بیعیب و نقص است،
کلمات او مملو از پیشبینی است.
روح او از هر نظر روشن است.
او مانند پیغمبر و گنبد هستی است.
با شنیدن کلمات او آرزو میشود
که پندار و کردار پاکیزهتر شود
عظمت امام در قرنها زنده خواهد ماند.
ابدیت او را با گذشته و حال مرتبط میکند.
او در شاگردان خود زنده خواهد ماند،
و در نسلهای آینده.
آیندگان در آثار او
اندیشههای راستین و جاویدان زیادی پیدا خواهد کرد،
حکمت این پیر خردمند بر زبان آنهایی خواهد بود
که آزادی میهن، سرزمین خود را که
اجداد و نیاکان در راه آن شهید شدند،
هدف نهایی خود بدانند.
لینک مطالب مرتبط: